داستانهایی از خدا
مردی بود که همیشه گناه میکرد ...... و توشه ی اخرتش پر از گناه بود. پس از سالها گناه و معصیت زمان مرگ فرا رسید به دیار باقی رفت و سالها در عالم برزخ مثل همه ی ادمای دیگه منتظر قیامت و روز موعود یعنی روز حساب موند افراد مختلفی در برزخ بودند با نامه ی اعمال مختلف یکی با گناه های فراوان و دیگری توشه ای پر از کارهای خیر خدا پسندانه ..... بعضیها به خود اطمینان داشتند و بعضی دیگر از کرده ی خویش پشیمان و بعضی دیگر... خلاصه روز موعود فرا رسید... موقع حسابرسی و جدا شدن بهشتیان از جهنمیان شد ... هر کس بر طبق اعمال و کارها و اعتقاداتشان سنجیده شد و وضعیتش مشخص. یکی یکی حسابرسی میشدند و هرکس که جهنمی میشد هنگام برده شدن به جهنم از دیگر...
نویسنده :
مامان آنيسا
17:31